موقف علماء اهل سنت در مورد هجوم به خانه حضرت فاطمه (س)

موقف علماء اهل سنت در مورد هجوم به خانه حضرت فاطمه (س)

در مورد هجوم به خانه حضرت فاطمه، علماى اهل سنت چند دسته شده اند. یک دسته روایات را قبول کرده اند و آنها را در کتاب هاى خود آورده اند. یک دسته از علماى اهل سنت مى گویند: این روایات را شیعیان ساخته اند. به عنوان مثال نویسنده ملل و نحل مى گوید: این افتراء است که عمر بن خطاب به حضرت فاطمه زهرا آسیب رساند واو را زد و در نتیجه بچه آن حضرت سقط کرد(1)

باید به شهرستانى گفت که این روایات را علماى اهل سنت نوشته ا ند نه این که فقط شیعه نوشته باشند.

برخى از علماى اهل سنت مى گویند حمله به خانه فاطمه و آتش به در زدن از طریق راویان مورد اعتماد روایت نشده است(2)

باید به ایشان گفت که اکثر مطالب تاریخى، راویانش ثقه نیستند و اگر بنا باشد در هر مسأله تاریخى، راویان ثقه و مورد اعتماد پیدا کنیم در این صورت هیچ مسأله تاریخى، قابل قبول نخواهد بود. مسائل تاریخى روش خاص خود را دارد و باید با آن روش به تحقیق پرداخت.

مسأله اى که این همه روایات شیعه آن را مطرح کرده و از سوى دیگر علماى اهل سنت هم آن را نقل کرده اند با این که آنان مخالف این مسایل هستند، در این صورت چنین مسأله اى را نمى توان به آسانى رد کرد.

قاضى عبدالجبار در کتاب مغنى بخش امامت، ص 29 مى گوید: اصلا نباید به این مسأله پرداخته شود که عمر بن خطاب به خانه فاطمه هجوم آورد. مطرح کردن این مسایل حلال نیست چون اگر این گونه عیب ها را عیب بدانیم و آن را ذکر کنیم در این صورت هیچ صحابه اى در امان نخواهد بود.

برخى از منابع اهل سنت را در این باره ذکر مى کنیم:

در کتاب انساب الاشراف بلاذری، ج 2، ص 12، دارالیقظه العربیه آورده است: ابوبکر کسى را به دنبال على بن ابیطالب فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولى على (ع) بیعت نکرد. پس از آن عمر در حالى که آتشى به همراه داشت به خانه على بن ابى طالب رفت. فاطمه عمر را در خانه ملاقات کرد و گفت: آیا مى خواهى در خانه ام را آتش بزنى؟ عمر گفت: بله.

در تاریخ طبرى ج 3، از ده مجلدى ها، ص 202، چاپ بیروت، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم آمده است: عمر بن خطاب به خانه على آمد. طلحه، زبیر و عده اى از مهاجران در خانه على بودند. عمر گفت: به خدا سوگند خانه را بر سرتان آتش مى زنم مگر این که براى بیعت با ابوبکر به مسجد بروید.

در کتاب العقد الفرید، ج 5، ص 12 چاپ دوم، مصر، تحقیق محمد سعید العریان، سال 1372 قمرى، مى گوید: آنان که بیعت نکردند عبارت بودند از على، عباس، زبیر و سعد بن عباده. على، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر امتناع کردند با آنان مقاتله کن. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: اى پسر خطاب آیا آمده اى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید.

ابن قتیبه دینورى در کتاب الامامه والسیاسه، ج 1، ص 30، تحقیق على شیرى، منشورات رضى، مى گوید: ابوبکر عمر را به سوى آنان که بیعت نکردند و در خانه على بودند، فرستاد. عمر به خانه على آمد و صدا زد. ولى کسى براى بیعت کردن بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آن که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید و بیعت بکنید و یا خانه را بر سر آنان که در آن هستند، آتش مى زنم. به او گفتند: اى عمر فاطمه در آن خانه است. عمر گفت: ولو فاطمه در آن باشد.

همه بیرون آمدند و بیعت کردند ولى على بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر آمد و گفت: آیا نمى خواهى از این متخلف بیعت بگیرى؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو على را بیاور. قنفذ آمد و على به او گفت: چه کار دارى؟ قنفذ گفت: خلیفه پیامبر تو را مى خواهد. على گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ برگشت و پیام على را به ابوبکر رساند. ابوبکر بسیار گریه کرد. عمر دوباره به ابوبکر گفت: این متخلف را رها مکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد على

برو و بگو با خلیفه پیامبر بیعت بکند. قنفذ آمد و پیام ابوبکر را رساند. على با صداى بلند گفت: سبحان الله آنچه را که براى او نیست براى خودش ادعا کرده است. قنفذ نزد ابوبکر برگشت. ابوبکر باز هم گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهى با عمر برخاستند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند، وقتى فاطمه صداى آنان را شنید با صداى بلند فریاد کرد: «یا ابتاه یا رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه مصیبت ها کشیدیم. وقتى که گروه مهاجم صداى فاطمه را شنیدند با گریه برگشتند و دلشان به حال فاطمه سوخت ولى عمر و عده اى ماندند. على را بیرون آوردند و گفتند: بیعت بکن. على گفت: اگر بیعت نکنم چه مى کنید؟ گفتند: به خدا قسم گردنت را مى زنیم.

در کتاب الملل والنحل، ج 1، ص 59، س 8، چاپ دوم، قاهره، تخریج محمد بن فتح الله بدران آمده است: نظام مى گوید: در روز بیعت عمر بن خطاب فاطمه را زد و فاطمه در اثر ضربت عمر بچه اش سقط شد و عمر فریاد مى زد: خانه او را با آنان که در آن هستند آتش بزنید و در آن خانه جز على، حسن، حسین و فاطمه کسى نبود.

این چند مورد را براى نمونه آوردیم و همه این موارد را اهل سنت ذکر کرده اند. اگر مى خواهید تمام روایات مربوط به این موضوع را ملاحظه بکنید مى توانید به کتاب «مأساه الزهرا»، ج 2، نوشته سید جعفر مرتضى عاملى لبنانى و «الهجوم على بیت فاطمه» نوشته عبدالزهرا مهدى مراجعه کنید.

در این کتاب ها همه روایات اهل سنت را آورده اند. روایات مربوط به هجوم به خانه حضرت فاطمه بسیار زیاد است و یکى دو تا نیست که احتمال ساختگى بودن آن را بدهیم. بسیارى از علماى اهل سنت این روایات را نقل کرده اند و اگر این روایات را در کنار روایات شیعه قرار بدهیم، اطمینان ما به صدق این روایات بیشتر مى گردد. در مورد اهانت به فاطمه زهرا اگر شیعیان روایت نقل بکنند، اهل سنت مى توانند انکار کنند ولى اگر خود آنها هم این مطلب را نقل بکنند دیگر نمى توان انکار کرد.

درباره علت هجوم به فاطمه زهرا باید گفت: در آن شرایط حساس که خلافت را غصب کرده بودند، اگر بنى هاشم و به خصوص على (ع) بیعت نمى کردند کار غاصبان خلافت پیش نمى رفت. بنابراین یکى از انگیزه هاى آنان این بود که خلافتشان تثبیت بشود گرچه انگیزه هاى دیگر هم در بین بود.

******************

پى ‏نوشت‏

 (1)) الملل والنحل، شهرستانى، ج 1، ص 95).)

 (2)) شرح قوشچى تجردى، ص 483، س 6، چاپ رحلى .

افزودن دیدگاه جدید