فدك ذوالفقار فاطمه (س): فدك بعد از پيامبر

 فدك ذوالفقار فاطمه (س): فدك بعد از پيامبر

در بررسى منابع اسلامى اولين كلامى كه درباره فدك بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به چشم مى خورد اين است:

 

عمر مى گوید: آنگاه كه پيامبر از دنيا رفت نزد اميرالمؤمنين عليه السلام رفتيم- حتما بعد از تمام كردن امر خلافت براى ابوبكر- و از ايشان درباره ى ماترك (اموال) پيامبر سؤال كرديم.

 

حضرت فرمود: اموال پيامبر براى ما خواهد بود.

 

گفتيم: خيبر چطور؟

 

فرمود: براى ماست.

 

گفتيم: فدك چگونه؟

 

فرمود: براى ما خواهد بود.

 

گفتيم اين امور محقق نخواهد شد مگر اينكه با قيچى گردنهاى ما را جدا كنى [ مجمع الزوائد: 9/ 40. ]

 

اين روايت را فقط اهل سنت نقل كرده اند و در كتب شيعه نديده ام، اما از آنجائى كه به لحاظ سير طبيعى، اين گفتگو قريب به ذهن است آن را ذكر نموده ام.

 

معمول كار هر سياستمدارى اين است كه منويات و مقاصد خود را بدون درگيرى بدست آورد، اينجا نيز شايد به اميد اينكه بتوانند نظر اميرالمؤمنين عليه السلام را جلب كنند به اين گفتگو نشسته اند، اما از اين طريق نتوانستند به مراد خود برسند و ناچار برنامه هاى ديگرى را طرح كردند كه عبارت بود از مصادره فدك.

 

 

اخراج كارگزاران حضرت فاطمه از فدك

 در كتب اهل سنت اگر چه تصريحى به اخراج كارگزاران حضرت از جانب ابوبكر نشده است، اما در بابهاى مختلف بدون توجه و عنايت به بحث فدك، اثبات كرده اند كه آن را گرفتند و كارگزاران حضرت را اخراج كردند.

 

در صواعق [ الصواعق المحرقه: 52، شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد: 16/ 219. الغدير 2/ 275. ] باب مدح شيخين مى گويد:

 

به زيد براى توهين به ابابكر گفتند: ابابكر از حضرت زهرا عليهاالسلام فدك را گرفت. او در جواب گفت: ابوبكر مرد مهربانى بوده است، من هم اگر بودم اين حكم را مى كردم. [ زيد پسر امام سجاد عليه السلام و برادر امام باقر عليه السلام از چهره هايى است كه برعليه امويان قيام كرد و در سال 121 قمرى به شهادت رسيد. اما نسبت اين كلام به زيد صحيح نيست. اهل سنت به خاطر تصحيح عمل خليفه از آنجائى كه زيد شخصيت انقلابى و برجسته اى بود اين نسبت را به او داده اند. ما از جهت تصريح اهل سنت در اين عبارت، به گرفتن فدك، آن را نقل كرديم. ] و جوهرى درباره گفتگوى سيد حميرى و كُميت اين گونه مى نويسد: سيد به كُميت گفت: «آيا تو اين شعر را گفته اى:

 

إنى أحبّ اميرالمؤمنين و لا

أرضى بسب ابى بكر و لاعمرا

 

من اميرالمؤمنين را دوست دارم، ولى راضى به ناسزا گفتن به ابوبكر و عمر نيستم.

 

و لا اقول اذا لم يعطيا فدكا

بنت النبى و لا ميراثه كفرا

 

من نمى گويم آنگاه كه فدك و ارث دختر پيامبر را ندادند كافر شدند.

 

اللَّه يعلم ماذا يأتيان به

يوم القيامة من عذر اذا اعتذرا

 

خدا مى داند چه عذرى خواهند آورد، آنگاه كه در روز قيامت سؤال شوند.

 

قال: نعم قلته تقية من بنى اميه و فى مضمون قولى شهادة عليهما انهما اخذا ما كان فى يدها

 

كميت گفت: بله اين شعر را من گفته ام ولى به خاطر تقيه از بنى اميه بوده است، اما در اين شعر تصريح كرده ام كه آنچه در دست حضرت بود گرفتند.

 

در ذيل اين گفتگو ابن ابى الحديد معتزلى از ابن الصباح نقل مى كند؛ ابوالحسن از من پرسيد كه آيا در اين شعر، كُميت كفر آن دو را ثابت كرد؟ من در جواب گفتم: بله [ سقيفه و فدك 116. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 16/ 232. ]

 

در اين روايات كلمه «اخذا» آمده است كه اثبات مى كند، فدك را از دست حضرت گرفتند.

 

در كتب شيعه تصريح به اخراج كارگزاران، بدست عمال ابوبكر شده است:

 

از امام صادق عليه السلام نقل شده است: «آنگاه كه ابوبكر در مسند خلافت نشست، گروهى را به فدك فرستاد تا وكلاء حضرت زهرا عليهاالسلام را خارج كنند» [ تفسير قمى: 2/ 155، اختصاص: 182، بحار: 29/ 127 و 128. ]

افزودن دیدگاه جدید