یاس نبی: 10- حضرت على ‏عليه ‏السلام و فاطمه ‏عليهاالسلام

تی وی شیعه: یاس نبوی

تی وی شیعه: یاس نبوی

 بزرگان علم و عالمان دين در شناخت  شأنى از شؤون حضرت على عليه السلام و فاطمه زهراعليهاالسلام درمانده اند، ما از طريق رواياتى چون: «أحب النساء إلى رسول الله فاطمة و من الرجال علي عليه السلام) و «... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر و إنّما سميت فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها» (1) گوشه اى از عظمت اين دو عزيز را باز مى نماييم و از ميان انبوه روايات، تنها به ذكر چند روايت از تفسير روض الجنان و كشف الاسرار اكتفا مى نماييم:

 

1 - يارى و پرستارى فاطمه  عليهاالسلام

 

در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت على عليه السلام جراحاتى برداشتند، حضرت فاطمه  عليهاالسلام چهره‌ی مبارك پدر و روى نازنين همسر را شست، در همين غزوه شجاعت و فداكارى على عليه السلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئيل از آسمان آواز داد: «لاسيف إلاّ ذوالفقار ولافتى إلاّ على » پس از جنگ آن تيغ را به فاطمه عليهاالسلام داد و گفت: «بستان اين شمشير را كه امروز با من وفا كرد». (2)

 

2 - دعاى حضرت محمدصلى الله عليه وآله

 

پيامبر اكرم در پاسخ به طعنه‌ی زنان قريش كه به حضرت زهراعليهاالسلام گفته بودند: پدرت تو را به مردى درويش داده است، چنين فرمودند:

 

«بدان كه اين زنان كه اين گفتند، نه بر طريق شفقت گفتند، من تو را به مردى دادم كه «أقدمهم سلما و اكثرهم علماً وأعظمهم حلماً»؛ به اسلام از همه پيشتر است و به علم از همه بيشتر و به حلم از همه عظيم‌تر، آن گه دعا كرد ايشان را و گفت: بار خدايا جمع ايشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ايشان را وارثان بهشت نعيم كن.» (3)

 

3 - شمه اى از فضايل حضرت على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام

 

در وجود مبارك حضرت فاطمه فضايل بيشمارى جمع است و زندگانى آن بانوى دوسراى در همه‌ی ابعاد نمونه است، از جمله پايدارى آن اسوه‌ی كامل در تنگدستى و هجوم فقر مادى است؛ آورده اند:

 

«يك روز اميرالمؤمنين -عليه السلام - در حجره‌ی فاطمه شد، او را يافت كه حسن و حسين را مى خوابانيد و ايشان نمى خفتند از گرسنگى، فاطمه گفت: يابن عم رسول الله! بنگر تا چيزكى به دست آرى براى اين كودكان كه از گرسنگى بنمى خسبند و سه روز است تا طعام نخورده اند؟

 

اميرالمؤمنين از خانه به در آمد و بنزديك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دينارى زر به قرض مرا ده، عبدالرحمن دست در كيسه كرد و دينارى از آن برداشت و به اميرالمؤمنين داد او بستد.

 

اميرالمؤمنين به بازار آمد تا چيزى بخرد، مقداد را بر سر راه ديد از حالش جويا شد، دينارى كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اولي‌ترى كه تو چهار روز است كه چيز نيافته اى و ما سه روز.

 

مقداد آن بستد و برفت. اميرالمؤمنين به مسجد رسول آمد، در شأن او و اين قصه، آيت آمده بود كه: «ويؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و...» (حشر /9) (4)

 

4 - پيوستن دو دريا:

 

بعضى از اهل اشارت در تفسير: مرج البحرين يلتقيان (سورة الرحمن /19) نوشته اند:

 

مقصود از بحرين، فاطمه عليهاالسلام و على عليه السلام است، و بينهما برزخ (محمدصلى الله عليه وآله) «يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان،» الحسن والحسين عليهماالسلام است.

 

و نيز گفته اند: از تخصيصات و تشريفات آدمى يكى آن است كه در نهاد وى دو بحر آفريده اند يكى بحر سر، ديگر بحر دل، اين اشاره است  به آيه مرج البحرين و بحرين اينجا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هيبت و انس انبياء و صديقان را.» (5)

 

5 - حضرت فاطمه  عليهاالسلام خاتون قيامت:

 

ميبدى در تفسير آيه‌ی شريفه: «انما وليكم الله و رسوله » (سوره مائده /55) با استناد به حديث: «من كنت مولاه فعلى مولاه » ولايت دين را اجلّ ولايات مى داند و در فضيلت على  عليه  السلام چنين مى نويسد: «على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قيامت فاطمه‌ی زهراعليهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولياء را صدر و بدر بود...» (6)

 

 در تفسير كشف الاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و ياد حضرت فاطمه عليهاالسلام مكرر (7) آمده است، براى كوتاهى سخن به ذكر پاره اى بسنده شده است.

 

تأكيد احاديث و هم‌آوازى علماى اهل سنت  با شيعيان در دوستى اهل بيت موجب پيدايش اشعارى در مدح حبيبه‌ی خدا حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام شده است كه گزيده اى از آن اشعار را مى توان در كتاب مناقب فاطمى (8) مشاهده نمود، البته انعكاس انوار ولايت از مشكوة وجود حضرت زهراعليهاالسلام در لابه لاى ديوان شاعران نيك نهاد ما به چشم مى خورد، از آن شمار است  شعر عطار نيشابورى كه در آن ماجراى بيان احوال فاطمه عليهاالسلام به رسول اكرم و تعليم تسبيح نماز به صديقه‌ی كبرى آمده است. پاره اى از آن ابيات چنين است:

 

«فاطمه خاتون جنت ناگهى                                پيش سيد رفت در خلوتگهى

 

گفت كرد از آس دستم آبله                              يك كنيزك از تو مى خواهم صله

 

تا مرا از آس رنجى كم رسد                              تا كى ام از آس چندين غم رسد؟

 

آس گردونم چو يك ارزن بود                           آس كردن خود چه كار من بود

 

وى عجب در پيش صدر روزگار                                    بود آن ساعت غنيمت بى شمار

 

دست بگشاد و ببخشيد آن همه                            هيچ نگذاشت از براى فاطمه

 

يك دعاش آموخت زيبا و عزيز                          گفت اين بهتر تو را زآن جمله چيز

 

انس حضرت جانفزايت  بس بود                         تا كه تو هستى خدايت  بس بود» (9)

 

 در تعليم تسبيح حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام نوشته اند: پس از مراسم باشكوه شب ازدواج آن حضرت كه همسران پيامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانه هاى خود برگشتند، فقط اسماء نزد آن حضرت ماند. چون حضرت فاطمه از خدمت چندين روزه‌ی اسماء شرمگين بود، تقاضاى خادمه اى كرد.

 

پيامبر فرمود: خادمه اى خواهى يا چيزى كه از خادمه بهتر باشد؟

 

گفت: و آن چيست يا رسول الله؟

 

گفت: آن كه به عقب هر نماز سى وچهار بار تكبير كنى و سى وسه بار تسبيح و سى وسه بار تحميد. اين بر زبان صد است و در ترازو هزار. يا فاطمه هيچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه اين تسبيح بكند و الا خداى تعالى او را مهمات دنيايى و آخرتى كفايت كند.» (10)

 

آنچه براى ما پس از سپرى شدن قرنها شايان توجه مى باشد، اين است كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله بجاى بخشش خادمه، تسبيحى تعليم فرزندش نمود كه فيض آن جاودانه است چنانكه هم‌اكنون، امت اسلام تسبيح حضرت زهراعليهاالسلام را بعد از هر نماز مى خوانند و نام آن دخت پارسا و انسيه‌ی حورا تا آفتاب مى درخشد و مسلمانى نماز گزارد، برجاست و از بركات آن تسبيح و تحميد روح مقدسش بهره مند مى گردد.

 

زندگانى كوتاه حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام نمودار نورانى صفات حسنه است، انعكاس احاديث نبوى و سخنان ائمه هدى در تفسير روض الجنان و كشف الاسرار نمايانگر گوشه اى از فضايل زهراى مرضيه است و اين سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام... از بيان شأنى از شؤون اين گوهر تابناك و اسوه‌ی راستين اسلام ناتوانند و در اين مقام ابيات زير بيان حال همگان است كه گفت:

 

«وصف تو بگذشت از قدر عقول                                     عقل در شرح شما شد بوالفضول

 

گرچه عاجز آمد اين عقل از بيان                                     عاجزانه جنبشى بايد در آن » (11)

 والسلام

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 پى نوشت :

 1 - محمّد باقر مجلسى، همان كتاب، ج 43، ص 38 و 65،

 2 - الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج 5، ص 43،

 3 - همان، ج 14، ص 273،

 4 - همان، ج 4، ص 45 و46،

 5 - ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج 9، ص 412، 421،

 6 - همان، ج 3، ص 150،

 7 - محمّد جواد شريعت، فهرست كشف الاسرار، ناشر: اميركبير، تهران، 1363، ص 955،

 8 - احمد احمدى بيرجندى، مناقب فاطمى در شعر فارسى، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1369،

 9 - فريدالدين عطار نيشابورى، مصيبت نامه، به اهتمام نورانى وصال، ناشر كتابفروشى زوار، تهران، 1364، ص 41،

 10 - الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج 14، ص 274،

 11 - جلال الدين محمّد مولوى، مثنوى به تصحيح رينولد نيكلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادى، انتشارات اميركبير، تهران، 1363، ج 3، ص 3.

افزودن دیدگاه جدید