سامری با یهودیت چه کرد؟ / سامری چگونه در یهودیان یکتاپرست نفوذ کرد و آنها را به انحراف کشاند؟

سامری انسانی باهوش و زکاوت بوده و سعی داشته است از همه ی موقعیت ها ، بهترین استفاده را به نفع خود ببرد به همین خاطر همواره موسی را زیر نظر داشته است .

سامری که بود؟

نقل‌های مختلفی در مورد شخصیت او وجود دارد، از جمله: سامری از بزرگان بنی اسرائیل بود؛ از قبیله‌ای به نام سامره که با خدا دشمنی کرد و راه نفاق را در پیش گرفت. سعید بن جبیر می‌گوید: اهل کرمان بود و عده‌ای گفته‌اند از اهالی باجرمی (1) و شغلش زرگری و نام وی میخا بوده است. ابن عباس از او به موسی فرزند ظفر نام برده که از منافقان بوده و به ظاهر خود را از طرفداران موسی قلمداد می‌کرد و در حقیقت گاو پرست بود.(2)

درباره ايمان او نيز ـ كه آيا حقيقتاً به موسي (ع) ايمان آورده بود و يا ايمان او ظاهري بود و نفاق داشت ـ بحث و اختلاف است. اكثراً او را منافق دانسته كه تظاهر به ايمان مي‌كرد و گرنه در دل جزء همان گوساله پرستان بوده است. در مقابل برخي گفته‌اند وي از نيكان اصحاب موسي (ع) بود ولي در داستان رفتن حضرت موسي (ع) به كوه طور فريب شيطان را خورده و به دستياري او، آن گوساله را ساخته و بني‌اسراييل را به گوساله‌پرستي وا داشت.(3)

اهمیت این داستان به اندازه اى است که قرآن در چهار سوره به آن اشاره کرده است، در سوره بقره آیه 51 و 54 و 92 و 93 و در سوره نساء آیه 153 و در سوره اعراف آیات 147و 148، و در سوره طه آیه 85 به بعد.

در آيات 85 تا 89 سوره طه خداوند به زيبايي به ماجرا يسامري اشاره مي كند،كه تفسير آنرا خدمت شما عرض مي كنم:

آیه 85 از سوره طه:
" قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ : خداوند به موسی گفت : ما قوم تو را پس از آمدن تو آزمایش کردیم و سامری آنها را گمراه ساخت "

حضرت موسی برای گرفتن تورات ، چهل روز در کوه طور ماند و به نزد مردم باز نگشت . در پایان این دوران ، خداوند به موسی خبر می دهد که در مدتی که تو اینجا بودی ، فردی به نام سامری ، زمینه انحراف مردم از خدا پرستی و توحید را فراهم ساخت . مردم نیز در این آزمون مردود شدند و به شرک و بت پرستی روی آوردند .

البته زمینه های بازگشت به بت پرستی در بین مردم مصر وجود داشت ، لذا آنها هنگام عبور از رود نیل با دیدن قومی بت پرست ، تقاضای ساختن بت کردند . در عین حال ، غیبت چهل روزه حضرت موسی ، این فرصت را برای سامری بوجود آورد تا بت پرستی را در میان مردم رایج کند .
با آن که حضرت موسی هنگام رفتن به کوه طور ، برادرش هارون را جانشین خود در میان مردم قرار داد ، اما مردم به سخنان و هشدارهای او توجهی ننمودند . حتی او را تهدید کردند تا دست از موعظه و ارشاد بردارد .

آیه 86 از سوره طه:
" فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفًا قالَ یا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطالَ

عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلََّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِن رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدی : موسی درحالی که خشمگین و اندوهگین بود ، به سوی قوم خود بازگشت و به آنان گفت : ای قوم !مگر پروردگارتان ( درباره نزول تورات ) به شما وعده ای نیکو نداده بود ؟ آیا زمان آن وعده بر شما طولانی آمد یا آن که خواستید غضب خداوند بر شما فرود آید که وعده مرا تخلف کردید ؟ "

حضرت موسی پیش از رفتن به کوه طور به مردم خبر داد که خداوند وعده داده است تورات را نازل کند و من برای گرفتن تورات به طور می روم . آن حضرت از مردم تعهد گرفت که در دوران غیبتش از هارون اطاعت کنند و سرپیچی نکنند . اما مردم از این وعده تخلف کردند و هارون را مورد بی اعتنایی قرار دادند . به همین خاطر ، حضرت موسی هنگام بازگشت از کوه طور ، به جای آنکه به دلیل نزول تورات ، شادمان و دلشاد باشد ، خشمگین و غضبناک بود .

آیه 87 از سوره طه:
" قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا وَلَکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزارًا مِن زینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَکَذَلِکَ أَلْقَى

السَّامِرِیُّ : گفتند : ما به اراده خویش با وعده تو مخالفت نکردیم ، بلکه ما را وادار کردند آنچه از زیور قوم فرعون با خود داشتیم در آتش افکنیم و سامری این چنین القاء کرد "

بنی اسرائیل که از کرده خود پشیمان شدند ، در مقام عذر تراشی برآمدند . آنها گفتند : ما به اختیار خود و از روی علم و عمد چنین کاری را نکردیم ، بلکه چنان تحت تاثیر القائات سامری قرار گرفتیم که ناخواسته آنچه را او گفت انجام دادیم و زیور آلات و طلاجاتی که از فرعونیان به همراه داشتیم ، همه را در کوره مجسمه سازی سامری افکندیم . سامری نیز هر آنچه خود داشت در آن افکند و گوساله ای طلایی ساخت .

آیات 88 و 89 از سوره طه:
" فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلَهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِیَ " ، " أَفَلا یَرَوْنَ

أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَ لایَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لانَفْعًا : سامری ( از آن طلاها ) برای آنان مجسمه گوساله ای ساخت که صدایی همچون صدای گوساله از آن خارج می شد . آنگاه ( او و همکارانش ) گفتند : این خدای شما و خدای موسی است که آن را فراموش کرد " ، " آیا گوساله پرستان نمی بینند که این گوساله پاسخ آنها را نمی دهد و ضرر و نفعی برای آنها
ندارد ؟ "
سامری با همان زیور آلاتی که از مردم گرفته بود ، مجسمه ای طلایی به شکل گوساله ساخت و با ترفندهایی که به کار بست ، صدای گوساله از آن بر می خاست همین باعث توجه مردم به آن شد .
تا آنجا که سامری ادعا کرد موسی نیز به جای کوه طور باید به سراغ این گوساله می آمد و از او فرمان می گرفت !
خداوند در مقام توبیخ این رفتار ناشایست می فرماید : چطور آنها با شنیدن صدای گوساله ، دست از خدای واحد کشیدند ، اما ندیدند که هیچ کاری از او بر نمی آید و هیچ سود و زیانی به آنها نمی رساند . در حالی که یک معبود واقعی حداقل باید بتواند نیازهای بندگانش را برآورده سازد .

درباره مجازات سامري در قرآن كريم آمده است:

قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِى الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى‏ إِلَهِكَ الَّذِى ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِى الْيَمِ‏ّ نَسْفاً * إِنَّمَآ إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً(4)

گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهره ‏ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مى ‏گويى: «به من دست نزنيد» و همانا براى تو (در آخرت) ميعادگاهى است‏كه هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. و (اكنون) به سوى معبودت كه پيوسته آن‏را پرستش مى ‏كردى نگاه كن، ما حتماً آن را مى‏ سوزانيم (و) سپس خاكستر و ذرّات آن را به دريا خواهيم پاشيد.
(اى قوم من!) همانا معبود شما «اللّه» است كه معبودى جز او نيست (و)علم او همه چيز را فرا گرفته است.

در تفاسير مجمع‏ البيان و صافى حديثى آمده است كه حضرت موسى عليه السلام قصد داشت تا سامرى را به قتل برساند، امّا خداوند به او وحى فرمود كه چون سامرى مرد سخاوتمندى است از كشتن او صرف‏نظر نما، از اين روى موسى عليه السلام با جمله «فاذهب» او را از ميان قوم بنى اسرائيل طرد كرد.

كلمه «لامساس» به معناى گرفتار شدن به بيمارى است كه به هيچ وجه احدى با او تماس نگيرد. سرانجام سامرى به يك بيمارى روانى گرفتار شد كه از مردم فرار مى ‏كرد وهركس به او نزديك مى ‏شد فرياد مى ‏زد: «لامساس» دور شو، دور شو.

پي نوشتها:

(1). باجرمی نام مکانی است نزدیک شهر نصیبین؛ عبد الله بن عبد العزیز، معجم، ص 220، عالم الکتب، بیروت، 1403 ق.

(2) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 13 ص 244، مؤسسة الوفاء ،بیروت ،1404 ق.

(3). محلاتي، رسولي، سيد هاشم، قصص قرآن ـ تاريخ انبياء، تهران، علميه اسلاميه، چاپ ششم، 1417 هـ ق، ج 2، ص 133.

(4). طه 97 و 98.

.................................................................

سامری چه کرد؟

در قرآن مجید گاها مطالبی وجود دارد که مفسرین شیعه و سنی درباره ی آن اختلاف نظر دارند .
حتی در بین اهل تسنن نظرات مختلفی وجود دارد کما اینکه در بین برخی مفسرین شیعه نیز نظرات متفاوت بوده و هر کس برای اثبات نظر خویش دلیلی را پیش رو دارد .
یکی از این آیات که مورد اختلاف است  داستان ساخت گوساله ی سامری است که باعث انحراف مردم شده و مردم به پرستیدنش روی آوردند .
آنچه از مجموع روایت متفاوت از شیعه و سنی می توان استنباط کرد این است که این گوساله :
۱ – از طلا ساخته شده بود .
۲ – صدایی همچون صدای گاو و یا گوساله ی واقعی می داد .
۳ – علیرغم اینکه از طلا ساخته شده بود به گوساله ی واقعی شباهت داشت .
با جمع خصوصیات این گوساله که در روایات متعدد شیعه و سنی وجود دارد می توان به این نتیجه رسید که این گوساله علیرغم اینکه از طلا ساخته شده بود به گوساله ی واقعی هم شباهاتی داشت و به خاطر صدایی که ازآ ن خارج می شد بهت همگان را سبب شده بود و به پرستش آن مشغول شده بودند .
در این مختصر قصد ندارم به دلایل پرستش مردم و اینکه چرا به گوساله پرستی روی آورند اشاره کنم که این خود بحث مفصلی را می طلبد در حالیکه نماینده ی خدا حضرت هارون در بین آنها بود اما قصد قتل وی را کردند .
می خواهم اینجا به این نکته اشاره کنم که این گوساله چطور ساخته شد و چطور مردم را منحرف کرد ؟
اگر چه داستان قوم موسی در نبود وی و داستان گوساله پرستی ایشان در ۴ جای قرآن ذکر شده است به آخرین سوره ای که این داستان در آن آمده اسن اشاره می نمایم
سوره ی طه آیه های ی ۹۵ و ۹۶ که موسی به سامری می گوید :

چطور چنین کردی ؟
سامری در پاسخ می گوید :
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی
گفت به چیزى که [دیگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا جبرئیل] برداشتم و آن را در پیکر [گوساله] انداختم و نفس من برایم چنین فریبکارى کرد
آنچه در این آیه مورد  بحث است این است که این قَبْضَهً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ که بوسیله ی آن سامری گوساله را صدا دار کرده است چه بوده است ؟
علامه طباطبایی می فرماید:
بیشتر مفسرین بر طبق روایات وارده در این داستان گفته اند: سامرى جبرئیل را در هنگامى که به موسى (ع) نازل مى شد، تا به او وحى برساند دید و یا دید که بر اسبى بهشتى سوار است و نازل شد تا فرعون و لشکریانش را براى غرق شدن به دریا راهنمایى کند، در آن موقع مشتى از خاک زیر پاى اسب او یا زیر پاى خود جبرئیل برداشته، با خود نگه داشتو از خاصیت هاى این خاک این بوده که به هر چیز مى ریختند جان مى گرفت و زنده مى شد، سامرى خاک را هم چنان داشت، تا روزى که آن گوساله را ساخت و خاک را در آن ریخت و در دم جان گرفت و حرکت کرد و به صدا در آمد. پس مراد از اینکه فرمود: ” بصرت بما لم یبصروا به- من چیزى دیدم که مردم ندیدند” دیدن جبرئیل است در هنگامى که یا پیاده و یا سواره نازل مى شد، خلاصه مفادش این است که من او را شناختم و مردم نشناختند و مراد از اینکه گفت:” فقبضت قبضه من أثر الرسول فنبذتها” این است که من مشتى از خاک زیر پاى جبرئیل و یا خاک زیر پاى اسب جبرئیل گرفتم، و مقصود از ” رسول” جبرئیل است، و مراد از ” نبذتها” این است که آن را بر طلاهایى که آب کرده و به صورت گوساله در آورده بودم ریختم، زنده شد و صداى گوساله در آورد..

اگرچه علامه طباطبایی در صدد نقد این روایات بوده و آن را معارض با نص صریح قرآن می داند که این گوساله ، جسدی بیش نبوده است اما به نقل عموم در این زمینه می پردازد .

بر طبق این دسته روایات ، سامری با دست یافتن به خاکی که زیر پای جبراییل و یا زیر پای اسب وی بوده است و ریختن این خاک در بدن گوساله ی طلایی ، باعث شده است صدایی از آن خارج شود البته منتقدین این نظریه بر آنند که سامری هنگام ساخت گوساله ی طلایی خود ، لوله هایی را در دهان و ماتحت مجسمه اش قرار داد که به محض وزریدن نسیمی ملایم ، صدایی از آن خارج می شد و مردم گمان می کردند که این صدا ، صدای همان مجسمه ی طلایی است .

اگرچه منتقدین روایت ” خاک پای جبراییل ” فراوانند و برای خود دلایلی هم داشته که علامه ی طباطبایی رحمت الله علیه مفصلا آنها رابیان فرموده اند ، توجه به چند نکته خالی از لطف نخواهد بود :

۱ – سامری انسانی باهوش و زکاوت بوده و سعی داشته است از همه ی موقعیت ها ، بهترین استفاده را به نفع خود ببرد به همین خاطر همواره موسی را زیر نظر داشته است .
۲ – سامری از عدم بصیرت مردم نسبت به موسی حکایت می کند و می گوید من چیزی را دیدم که آنها ندیدند ! و اینجا جای این سوال است که چرا سامری دید و بقیه ندیدند که جواب حکایت از توجه بیش از حد سامری به حضرت موسی داشته و اینکه وی موسی را زیر نظر قرار داده بوده است .
۳ – بعضی از ” چیزها ”  اثراتی ماروای ذهن ما بروی طبیعت ماده دارند که برای ما قابل تصور نیست . به عنوان مثال داستان استخوان یکی انبیاء الله و بارش باران از آن دسته آثار است که پیشنهاد می کنم از اینجـــــــــا بخوانید .
۴ – این چیزها اگر به دست مومن یا کافر بیفتد همان آثاری که باید داشته باشد را خواهد داشت . برایش فرقی نمی کند صاحبش مومن باشد یا کافر !

نتیجه : به عهده ی خود شما

پی نوشت : آشنایی با سابقه ی سامری هم مفید فایده است . وی موشی فرزند ظافار ( موسی بن ظفر ) بوده که از نوادگان شامرون از نسل چهارم فرزندان حضرت یعقوب نبی است و بنا بر برخی نقل ها وی همان فرد انقلابی ای است که جزو مومنین بنی اسراییل بوده و حضرت موسی بخاطر او فرد قبطی را گشت .
همچنین در سابقه ی سامری آمده است که :
وی زرگری توانمند و از کاهنانی بوده که به علم نجوم هم تسلط کاملی داشته است .
کاهن بر اساس آنچه صاحب قاموس الفاظ می گوید کسی است که با ارتباط با اجنه و شیاطین از آنیده خبر می دهد .[الکهانه عمل ( حرفه ) الکاهن . وهی الاخبار عن حوادث المستقبل عن طرق الجن]

فهرست منابع :

۱- تفسیر نمونه، ج‏۶، ص: ۳۷۰تا ص: ۳۷۵، ج‏۱، ص: ۳۵۱- ۳۵۳، ص: ۲۵۴- ۲۵۶، ج‏۱۳، ص: ۲۶۸- ۲۸۸
۲- مجمع البیان ج ۴ ص ۴۸۰، ج ۱، ص ۱۱۳، ج ۷، ص ۲۳-۲۹؛ ج ۱، ص ۱۱۳، ج ۱، ص ۱۲۸
۳- تفسیر قرطبى ج ۷ ص ۲۸۵
۴- ترجمه المیزان، ج‏۸، ص: ۳۲۰ – ۳۲۱، ج‏۵، ص: ۲۱۴، ج‏۱۴، ص: ۲۶۶- ۲۷۷
۵- تفسیر فخر رازى، ج ۲۲، ص ۱۱۱
۶- تفسیر منهج الصادقین، ج ۶، ص ۲۲
۷- تاریخ انبیاء ، رسول محلاتی
۸- منشور جاوید ، ج ۱۲ ، ص۱۶۲ به بعد

 

ویژه نامه شناخت نفاق و منافق ، نفوذ و نفوذی

افزودن دیدگاه جدید