تاثیرات احتمالی ریاست جمهوری 2016 آمریکا بر ایران و جهان

راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

چکیده

پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا در حالی آبان ماه سال 95 برگزار می‌شود که محیط بین‌المللی نسبت به چهار سال گذشته، تغییرهای شگرفی را تجربه کرده است. ازاین‌رو، طبیعی است که امریکا نیز با دغدغه‌ها و مسائل جدیدی دست به گریبان است که رییس‌جمهور آینده باید برای آن‌ها برنامه داشته باشد. در همین زمینه نگاهی به مواضع نامزدهای انتخابات پیش رو و همچنین تحلیل فضای اجتماعی این کشور می‌تواند در ترسیم فضایی که احتمالا در آینده نزدیک با آن مواجه خواهیم بود، موثر باشد. آینده‌پژوهی انتخابات ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده نهایتا این فرآیند را به ذهن متبادر می‌سازد که جهان و نظام بین‌الملل در حال خروج از سیستم تک قطبی به سمت «یک - چندقطبی» است و این مساله می‌تواند در صورت تنظیم سیاست‌های صحیح، به یک زمینه برای ارتقای جایگاه بین‌المللی کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود.

مقدمه

ایالات متحده به دنبال خاتمه جنگ جهانی دوم در سال 1945 و به طور خاص، پس از اتمام جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 تبدیل به یگانه هژمون موجود در عرصه روابط بین‌الملل شد. پس از آن تا سال 2008 میلادی این رژیم تک قطبی ساختار خود را حفظ کرد ولی بحران اقتصادی که در این سال رخ داد، علاوه بر تبعاتی که بر اقتصاد این کشور داشت، زمینه را برای تغییر بافت فضای جهانی و تحول در نظام امنیتی بین‌الملل را نیز فراهم کرد؛ تا جایی که بسیاری از کارشناسان از سررسید تاریخ انقضای «رژیم امنیت هژمونیک» به رهبری ایالات متحده سخن می‌گویند.

این مساله لزوما ناظر بر پایان قدرت آمریکا نیست؛ بلکه این نوع نگاه را در پیش چشم اندیشمندان و سیاستمداران قرار می‌دهد که فضا برای ظهور یک قدرت بین‌المللی فراهم است که می‌تواند موجب احیای هژمون واشنگتن و یا ظهور قدرت‌های جدید مانند چین شود و یا حتی باعث تشکیل یک رژیم امنیتی جدید در سطح بین‌الملل باشد. موقعیت هژمونی شامل مراحل پیدایش، کارکرد و تداوم آن است و در صورت تحقق یک وضعیت هژمونی، مادامی که قدرت هژمونی با زوال و سقوط رویارو نشده، می تواند تأثیر زیادی بر نوع و کارکرد آن در نظام بین‌الملل داشته باشد.

ناکارآمدی هر دو نامزد اصلی دو حزب بزرگ ایالات متحده در زمینه کاری خود و بالا بودن درصد عدم مقبولیت آنها در میان مردم، زنگ خطری برای استمرار یکه‌تازی واشنگتن در عرصه سیاست است که نظریه‌پردازانی چون فوکویاما هم نسبت به آن هشدار داده‌اند. از این منظر، باید تاکید داشت که هیچکدام از این دو نامزد توانایی پیاده‌سازی خواسته‌های عمومی و داخلی مردم آمریکا را نیز ندارند و این اصلی‌ترین مساله و بحران برای نظام سیاسی آمریکاست که پس از تجربه 200 سال آزمون و خطای دموکراسی و در شرایطی که گمان می‌رفت ایرادات این سیستم حکومتی شناسایی و راهکارهای عیب‌یابی و عیب‌پوشی آن نیز در اختیار است، چگونه به وضعیت فعلی دچار شده است.

در مجموع می‌توان اینگونه ارزیابی کرد که ضعف هر دو نامزد اصلی انتخابات، اساسا کشورهای هدف به ویژه جمهوری اسلامی ایران را وضعیت و جایگاهی قرار داده که باید بدون توجه به نتیجه نهایی، استراتژی سیاست خارجی خود در برابر ایالات متحده را بر مبنای «تخاصم و ابهام محتمل» تنظیم کنند. طبیعی است که رویکرد اجرایی هر کدام از افراد در مسند ریاست جمهوری متفاوت است اما آنچه مدنظر این تحلیل است، عدم قطعیت و وجود نوعی انسجام و یکپارچگی در سیاست‌های اعلامی نامزدهاست.

دیده‌بانی (Monitoring)

پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا در حالی آبان ماه سال 95 برگزار می‌شود که محیط بین‌المللی نسبت به چهار سال گذشته، تغییرهای شگرفی را تجربه کرده است. از این ‌رو، طبیعی است که امریکا نیز با دغدغه‌ها و مسائل جدیدی دست به گریبان است که رییس‌جمهور آینده باید برای آن‌ها برنامه داشته باشد. با این‌حال در شرایط کنونی، تدوین راهبرد برای کشوری هم چون امریکا بسیار دشوارتر از گذشته است؛ چراکه برخلاف گذشته، این کشور با هیچ تهدید مستقیمی روبه‌رو نیست. در طول جنگ سرد هر نوع تلاشی به رقابت با اتحاد جماهیر شوروی نسبت داده می‌شد. با فروپاشی پیمان ورشو و شوروی نیز ترویج و توسعه ارزش‌ها و نهادهای غربی در حوزه نفوذ شوروی سابق، به کانون تمرکز سیاست‌های امریکا بدل شد.

پس از واقعه یازده‌ سپتامبر سال 2001، جنگ‌جهانی علیه تروریسم به شاه‌بیت تعامل امریکا با متحدانش در برابر موضع‌گیری در قبال دشمنان مختلف بدل شد. امروز امریکا با هیچ تهدید مستقیمی رو‌به‌رو نیست. با این‌حال دولتمردان کاخ‌سفید موج گسترده و متنوعی از چالش‌های مختلف را پیش روی خود می‌بینند که اقتدار و سلطه جهانی این کشور را به چالش کشیده است:

روسیه به‌عنوان رقیب دیرینه امریکا در پی بازیابی قدرت و نفوذ خود، نقش فعالانه‌ای را در معادلات جهانی ایفا می‌کند
چین با تقویت موقعیت داخلی خود به دنبال تقویت نفوذ در محیط پیرامونی و مناطق مختلف است
ایران با گذار از مرحله تحریم‌ها، به مقتدرترین بازیگر منطقه جنوب‎غرب‎آسیا بدل شده است
القاعده و داعش، مجموعه وسیعی از گروه‌های افراطی را در گستره وسیعی از آفریقا و آسیا سازمان‌دهی کرده‌اند
پیامدهای تغییرهای آب‌وهوایی بیش از هر زمان دیگری ملموس است
فضای مجازی به میدان نبرد جدیدی برای نیروهای منظم و غیرمنظم تبدیل شده است
گسترش مسافرت‌های بین‌المللی، موجب شده تا در زمان کوتاهی، بیماری‌های خطرناکی همچون ابولا و زیکا به‌سرعت در مناطق مختلف شیوع یابند.

برآیند مسائل یادشده یادآور این نکته است که هم‎زمان با تغییر شتابان فناوری و روند انتقال قدرت به کنشگران جدید و به‌ویژه بازیگران غیردولتی، نظم جهانِ تک‌قطبیِ مطلوب امریکا نیز در حال فروپاشی است و رییس‌جمهور آینده امریکا برای حفظ جایگاه این کشور، ناگزیر باید راهکارهای مؤثری را برای آن‌ها پیش‌بینی کند. همان‌طور که مشاهده می‌شود اغلب این مسائل حول سیاست‌خارجی و امنیت ملی متمرکز هستند.

روندپژوهی (Trend Study)

هدف اصلی روندپژوهی همانند هر روش دیگر در آینده پژوهی ، تجویزهای آینده‌ساز است. در کنار این تجویزها، خوراک روش‌های دیگر آینده پژوهی هم فراهم می‌شود تا در ادامه فرایند، تجویزهای عمیق‌تر و راهگشاتری ارائه شوند. روندپژوهی داده‌های خام و پردازش شده در دیده‌بانی را دریافت می‌کند و با استنباط روابط بین آنها، به حجم انبوه داده‌ها نظم، معنا و جهت می‌دهد.

بر همین مبنا، محورهای اصلی مورد بحث در جریان برگزاری انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری ایالات متحده که توسط هر کدام از کاندیداها بیان شده، مورد تحلیل قرار گرفته و ساختارهای نظری و اجرایی آنها از منظور دو کاندیدای نهایی یعنی دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون ارائه شده است. این مواضع برگرفته از سخنرانی‌های رسمی این افراد و بر مبنای استخراج تحلیلی بولتن شورای روابط خارجی آمریکاست.

2-1 چین

هیلاری کلینتون:

افزایش همکاری در زمینه‌های مشترک مورد علاقه

بازسازی متحدان در شرق آسیا با تمرکز بر ژاپن و کره جنوبی

افزایش توان مقاومتی در برابر حملات سایبری چین

برخورد جدی با نقش حقوق بشر در چین

دونالد ترامپ:

افزایش حضور نظامی آمریکا در و اراف سواحل جنوبی چین

تنبیه چین بخاطر اقدامات ناعادلانه تجاری

2-2 توانایی دفاعی

هیلاری کلینتون:

افزایش و تقویت متحدان نظامی

دونالد ترامپ:

گسترش خدمات نظامی

حذف سقف از بودجه نیروهای نظامی

2-3 مهاجرین

هیلاری کلینتون:

اجازه صدور مدارک شهروندی برای مهاجرین

اجازه صدور بیمه تامین اجتماعی برای مهاجرین

تمرکز بر روی احراج مجرمین و نه همه مهاجرین

اجازه ورود سالیانه 65 هزار مهاجر سوری به خاک ایالات متحده

دونالد ترامپ:

گسترش شناسایی الکترونیکی در مرزها

ممانعت از ورود مسلمانان به خاک آمریکا

طراحی یک سیستم اخراج مهاجرین بدون گذرنامه

گسترش دیوار و مرزهای مصنوعی در مناطق مهاجرپذیر

خاتمه دادن به طرح اعطای حق طبیعی شهروندی

خودداری از اعطای بودجه به شهرهای مهاجرپذیر

2-4 ایران

هیلاری کلینتون:

کنترل ایران توسط قرارداد هسته‌ای (برجام)

اعمال مجدد تحریم‌ها در صورت هرگونه نقض برجام

تامین جایگاه نخست تسلیحاتی اسرائیل در منطقه

دونالد ترامپ:

کنترل ایران توسط قرارداد هسته‌ای (برجام)

اعمال مجدد تحریم‌ها در صورت هرگونه نقض برجام

2-5 داعش

هیلاری کلینتون:

مبارزه با داعش در قالب یک ائتلاف از کشورهای غربی و عربی

برقراری منطقه پرواز ممنوع در برخی نقاط سوریه

افزایش حملات هوایی آمریکا

مسلح کردن جنگجویان کرد و سنی عرب

اجازه به نیروهای ضرب آمریکا برای همکاری با متحدان

ممانعت از حضور گسترده نیروهای نظامی آمریکا در عراق و سوریه

دونالد ترامپ:

افزایش نیروهای نظامی زمینی آمریکا در عراق و سوریه

مبارزه با داعش در قالب یک ائتلاف از کشورهای غربی و عربی

برقراری منطقه پرواز ممنوع در برخی نقاط سوریه

افزایش حملات هوایی آمریکا

2-6 امنیت ملی

هیلاری کلینتون:

تعطیلی زندان گوانتانامو

جلوگیری از استفاده از شکنجه در زندان‌ها

تاکید بر سختگیری‌های امنیتی مبتنی بر دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا

دونالد ترامپ:

باز نگهداشتن زندان گوانتانامو

تایید استفاده از شکنجه در زندان‌ها

ممانعت از ورود مسلمان‌ها به خاک ایالات متحده

ممانعت از ورود عمومی مهاجرین به خاک ایالات متحده

2-7 روسیه

هیلاری کلینتون:

اعمال تحریم علیه روسیه به دلیل دخالت در امور اوکراین

کمک به کشورهای اروپایی برای رهایی از وابستگی انرژی به روسیه

گسترش سیستم موشکی آمریکا در شرق اروپا

دونالد ترامپ:

استفاده از کشورهای اروپایی برای اعمال فشار به روسیه به دلیل دخالت در امور اوکراین

برقراری رابطه دوستانه با ولادیمیر پوتین برای کنترل چین

2-8 کره شمالی

هیلاری کلینتون:

افزایش تحریم‌ها به دلیل تست موشک اتمی کره شمالی در سال 2016

فشار به چین برای فشار به کره شمالی به منظور تعطیل کردن برنامه تسلیحات اتمی این کشور

توسعه سیستم موشک‌های قاره‌پیما با همراهی متحدانی نظیر ژاپن و کره جنوبی

دونالد ترامپ:

فشار به چین برای فشار به کره شمالی به منظور تعطیل کردن برنامه تسلیحات اتمی این کشور

چشم‌انداز

نشریه «وال استریت ژورنال» در گزارشی تحلیلی – آماری به بررسی وضعیت آرای الکترال در انتخابات ریاست جمهوری سال‌های اخیر پرداخته که نتایج جالب توجهی دارد. در این گزارش با اشاره به وضعیت ایالت‌های مختلف در زمینه رای به دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، به ارائه گرافیکی آمارهای رسمی اقدام کرده است.

ایالت‌های بیشتری در سال‌های اخیر گرایش به جمهوری‌خواهان پیدا کرده‌اند؛ در حالی که میزان گرایش به دموکرات‌ها افت شدیدی داشته و منحصر به ایالت‌های بزرگ نظیر واشنگتن و نیویورک بوده است.

می‌توان این انتظار را داشت که روند صعودی جناح جمهوری‌خواه که از سال 1980 آغاز شده و به دلیل یک عامل ناگهانی – یعنی حضور یک سناتور جوان و سیاه‌پوست در جریان رقابت‌های انتخاباتی – دچار توقف شده بود، مجددا فعال شود و رئیس‌جمهور بعدی را از این حزب به کاخ سفید بفرستد.

علاوه بر این تحلیل، باید در نظر داشت که بنا بر شرایط خاص این دوره از رقابت‌های انتخاباتی و انقلابی که «برنی سندرز»، نامزد سوسیالیست دموکرات در فضای اجتماعی آمریکا ایجاد کرد، اکنون این تهدید برای نامزد اصلی دموکرات‌ها وجود دارد که بخش مهمی از آرای جوانان و تحول‌خواهان حزب را از دست بدهد. اهمیت این مساله را می‌توان با تحلیل آماری آرای انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 معین کرد.

انتخابات ریاست‌جمهوری 2012 ایالات متحده آمریکا، پنجاه و هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری در تاریخ این کشور بود که در روز سه‌شنبه مورخ ششم نوامبر 2012 ( 16 آبان 1391 ) برای انتخاب چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به همراه معاون او برگزار شد و به پیروزی باراک اوباما انجامید. نگاهی به میزان آرای کسب شده از سوی باراک اوباما در برابر میت رامنی مشخص می‌کند که اوباما توانست با حدود 66 میلیون رای سراسری، کرسی ریاست جمهوری را حفظ کند.

با نگاهی به وضعیت آرای نامزدهای هر دو حزب در انتخابات مقدماتی (پرایمری) و تاکید بر این مساله که حامیان برنی سندرز شامل افرادی است که کلینتون را نماد فساد ساختاری در این کشور می‌دانند و به هیچ عنوان حاضر به پذیرش حمایت سیاسی از او به عنوان نامزد نهایی حزب دموکرات نیستند، باید تاکید کرد که بخش قابل توجهی از آرای سندرز اگر به سبد رای نامزد نهایی جمهوری‌خواهان یعنی ترامپ ریخته نشود، قطعا به سمت کلینتون نیز متمایل نخواهد شد و این به معنای از دست رفتن حداقل 10 میلیون رای است. لازم به تذکر است که تفاوت رایی که توانست اوباما را پیروز انتخابات دور گذشته کند، تنها شش میلیون رای بود.

خشم و عصیان طرفداران سندرز در کنوانسیون ملی دموکرات‌ها و هو شدن او توسط حامیانش در زمانی که حمایت خود را از هیلاری کلینتون اعلام کرد، احتمال اقدامات ضدحزبی حامیان سندرز را افزایش داده است؛ تا جایی که برخی افراد از رای به ترامپ برای نمایش ناخشنودی خود به حضور مجدد کلینتون‌ها در کاخ سفید خبر داده‌اند.

این وضعیت در طرف مقابل و در جناح جمهوری‌خواه به گونه‌ای دیگر است. اگرچه عدم حمایت رسمی برخی بزرگان حزب از ترامپ، واکنش‌های رسانه‌ای مختلفی را به دنبال داشت اما نمایش وحدت در میان رای دهندگان در این حزب، موفقیت درخشان‌تری نسبت به دموکرات‌ها داشت. ترامپ توانسته خود را به عنوان خواست و نظر مردم به نخبگان حزبی دیکته کند و این همان برگ برنده‌ای است که می‌تواند آرای دیگر نامزدهای حزب در دوره مقدماتی را نیز به حساب او واریز کند. حتی در حالت بدبینانه نیز که برخی از جمهوری‌خواهان از رای به ترامپ خودداری کنند، این اطمینان وجود دارد که کسی به سمت هیلاری کلینتون نخواهد رفت.

بر مبنای این تحلیل آماری و ریاضی، شانس برگزیده شدن دونالد ترامپ در انتخابات پیش رو بیشتر از رقیب دموکرات خود است؛ مساله‌ای که توجه به روند تغییر آرای الکترال نیز موید آن است.

از سوی دیگر باید توجه داشت که نظم هژمونیک جهان در سال‌های اخیر دچار خدشه جدی و شدید شده و هیچ قدرت برتر (سوپر پاور) و دست بالایی وجود ندارد که بتواند ضمن تحکیم سلطه خود بر عرصه روابط بین‌الملل، زمینه را برای ضمانت اجرایی صلح و امنیت جهانی فراهم کند. تأکید اصطلاح هژمونی بر آن است که طبقه مسلط نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر نظارت دارد، بلکه شیوه خاص نگر خویش به جهان و انسان و روابط اجتماعی را نیز چنان همه‌گیر می‌کند که به صورت «عقل سلیم» در می‌آید و آنانی که زیر تسلط هستند، این نگرش را همچون پاره‌ای از «نظم طبیعی» جهان می‌پذیرند؛ در صورتی که در دهه اخیر، نظم هژمونیک مبتنی بر هژمون‌انگاری ایالات متحده افول جدی داشته و هم اکنون به جای وجود یک قدرت برتر، شاهد فعالیت چندین قدرت هم سطح در جهان هستیم.

نظم هژمونیک بر محور آمریکا که اکنون از میان رفته است

این مساله زمانی که به عنوان یک عامل تاثیرگذار در فرآیند انتخاب رئیس‌جمهور جدید آمریکا وارد شود، می‌تواند یک خروجی ضدقاعده و خط شکن نظیر دونالد ترامپ داشته باشد. ترامپ نشان داده که به دلیل عدم سابقه سیاسی خود تعلق خاطر زیادی به چارچوب‌ها و قوانین خطی سیاست بین‌الملل ندارد و به دنبال ایجاد تحول در ساختارهای ارتباطی ایالات متحده در سطح جهان است. این همان چیزی است که می‌تواند زمینه را برای برهم خوردن این یکدستی در سطح جهان فراهم کند و مجددا شرایط ظهور یک هژمون جدید – که می‌تواند شامل خود ایالات متحده باشد یا نباشد – را در سطح بین‌المللی ایجاد کند. در حقیقت، خلاء قدرتی که هم اکنون در جهان وجود دارد و فضای بین‌المللی را تحت‌الشعاع خود قرار داده است، نیاز به یک چهره جدید و غیرسیاسی دارد که فرآیندهای ثابت در سیاست‌های جهانی کاخ سفید را دستخوش تغییرات اساسی کند.

اولویت‌های پابرجا

اولویت‌گذاری هنگامی اهمیت پیدا می‌کند که گزینه‌های متعددی برای یک ساختار و نظام در برابر یک پیامد و رویداد وجود داشته باشد و ساختار به دنبال تامین بخشی از گزینه‌های مدنظر خود و همه آنها باشد. اندیشیدن به مثال‌های مختلف اولویت‌گذاری، از اهمیت آن در رقم زدن موفقیت نظام و ساختار  پرده بر می‌دارد. نظام همیشه با این مساله روبرو است که زمان و منابع محدود خود را برای کدام یک از گزینه‌های پرشمار یا نامحدود اختصاص دهد. در صورتی که فوریتی برای انتخاب بین راه‌ها وجود نداشته باشد و فرصت کافی موجود باشد، فرآیند اندیشیدن به راه‌های بدیل آغاز می‌شود.

بر این اساس، اولویت‌هایی که به صورت گزینه مطلوب درباره دولت آینده آمریکا برای ایران متصور است، باید بر اساس اسناد بالادستی و مصوبات شورای عالی امنیت ملی تعیین شود. آنچه در ادامه می‌آید، صرفا یک مثال بر اساس تحلیل‌های خبری و سیاسی است و لزوما ارتباطی با اولویت‌های واقعی کشور در این زمینه که باید توسط مراجع عالی تعیین شود، ندارد.

در صورت صحیح دانستن اولویت‌های فوق و با استناد به مواضع کاندیداهای دو حزب اصلی سیاسی این کشور که در بخش دیده‌بانی مورد پایش قرار گرفت، می‌توان نتیجه موردنظر و مطلوب برای انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا را تعیین کرد. باید توجه داشت که در صورت بازیگر فعال بودن ایران در این انتخابات، روند آینده‌پژوهی می‌بایست به سمت توصیه و تجویز به منظور آینده‌سازی و تامین سناریوی مطلوب پیش می‌رفت اما همانطور که اشاره شد، ایران نقش موثری در این عرصه ندارد و به همین دلیل صرفا به توصیف پرداخته می‌شود و جایی برای تجویز سیاست‌ها به منظور تحقق سناریوی موردنظر وجود ندارد.

سناریونویسی

هدف از سناریونویسی، کنترل عدم قطعیت آینده است. در سناریو، ابتدا عوامل و محرک‌های اصلی تغییر محیط در ارتباط با موضوع موردنظر، شناسایی و سپس با بررسی و ترکیب اثر آنها، سناریوهایی از آینده ترسیم می‌شوند. بر همین اساس، درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نظر می‌رسد که تنها دو گزینه محتمل وجود دارد؛ در صورتی که با کمی دقت در نظام سیاسی ایالات متحده می‌توان دریافت که یک حالت سوم بر مبنای همان تحلیلی که در ابتدای این نوشتار به آن اشاره شد، قابل در نظر گرفتن است. لازم به تذکر مجدد است که به دلیل عدم بازیگر فعال بودن ایران در این مساله، مطلوبیت آینده قابل تجویز و توصیه (حداقل در این پژوهش) نیست و نیاز به اطلاعات و اسناد بالادستی و همچنین نظر مدیران ارشد شورای عالی امنیت ملی دارد. به همین دلیل، سناریوهای زیر تنها به منظور شفاف‌سازی وضعیت‌های احتمالی و همچنین ارائه یک چشم‌انداز روشن برای تسهیل در تصمیم‌گیری‌های آتی مطرح شده‌اند. در واقع می‌توان گفت موارد مطرح شده نه سناریو بلکه آینده‌های بدیل قابل فرض هستند.

برای نامگذاری سناریوها و به منظور ملموس بودن تبعات هر کدام از آنها، از نماد ملی ایالات متحده آمریکا که «شمایل عقاب سر سفید» است، استفاده شده تا هم بتواند نگاه نخبگان را به سمت تبعات اجرایی شدن سناریوی فوق جلب کند و هم خوانندگان عمومی را نیز متوجه ماهیت سناریوی مذکور کند.

5-1 سناریوی ابهام و سردرگمی

این سناریو ناظر بر ضعف هر دو نامزد اصلی است و شرایط را به گونه‌ای در نظر می‌گیرد که هر کدام از این دو نفر بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزنند، شرایط به سمت نوعی عدم قطعیت و عدم راهبرد مشخص حرکت می‌کند و به نوعی ادامه روند فعلی بدون دارا بودن محاسن آن نظیر شخصیت رئیس‌جمهور فعلی در منظر افکار عمومی است.

عدم کاریزما و سردرگمی در تصمیم‌گیری، شرایط را به سمتی پیش برده است که رئیس‌جمهور ایالات متحده که از آن به عنوان قوی‌ترین فرد جهان نام برده می‌شود، توانایی اتخاذ تصمیمات راهبردی برای تنظیم روابط خارجی و مناسبات داخلی کشور را ندارد. اقدامات جنجالی و نمایشی، تصمیمات خلق‌الساعه و درگیری فرسایشی به مخالفین داخلی و رقبای خارجی، سه ضلع مثلثی هستند که سیاست آمریکا را تبدیل به فضای ملوک‌الطوایفی کرده است. همین مساله علاوه بر دامن زدن به مناقشات داخلی و نارضایتی عمومی، شرایط را برای تاثیرگذاری لابی‌های فعال در ساختار سیاسی ایالات متحده فراهم کرده است.

عدم تبعیت متحدین خارجی واشنگتن (نظیر عربستان، ترکیه، رژیم صهیونیستی و ...) از کاخ سفید، کنترل و مدیریت این مجموعه‌ها را در اختیار لابی‌ها قرار داده است و سیاست خارجی آمریکا به جای هدایت از سوی رئیس‌جمهور، در دست اتحادهای پولی و سیاسی قرار دارد. تقدم منافع فردی (به معنای یک واحد، نه لزوما یک فرد) بر منافع ملی آمریکا، اصلی‌ترین نتیجه وضعیت کنونی است. بر همین مبناست که سیاست واحدی در موضوعات خارجی در دستور کار آمریکا قرار ندارد و بنا به خواست گروه‌های فشار، گاهی بر نعل کوبیده می‌شود و گاهی بر میخ.

در زمینه ارتباط با ایران نیز سیاست‌های دوگانه‌ای وجود دارد. مذاکره در کنار تهدید به جنگ، فشار منطقه‌ای در کنار دعوت به همکاری، فعالیت‌های مخرب همسایگان ایران، کشاندن سطح درگیری تهران – تل آویو به گروهک‌های تکفیری، دیدار رئیس‌جمهور آمریکا با مسئولین ایران و مذاکره دوجانبه تهران – واشنگتن، همه از احتمالاتی هستند که با درصد مساوی ظرفیت وقوع امکان تحقق دارند.

با کمی اغراق، می‌توان این شرایط را با زمان ریاست جمهوری «بیل کلینتون» مقایسه کرد؛ زمانی که برخی اقدامات برای بازگشایی مناسبات سیاسی با ایران از سوی برخی مشاوران کاخ سفید صورت گرفت ولی همزمان، شدیدترین تحریم‌ها و اقدامات تنبیهی علیه ایران از سوی دولت ایالات متحده اتخاذ شد.

5-2 سناریوی عقابِ پیرِ زخم خورده

این سناریو، انتخاب «هیلاری رادهام کلینتون» به ریاست جمهوری ایالات متحده و برگزیده شدن او به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا بعد از نخستین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست این کشور را مدنظر قرار می‌دهد.

کلینتون با وجود سابقه سیاسی طولانی مدتی که در عرصه مناصب اجرایی در آمریکا دارد، به دلیل ضعف در کارنامه خود با نارضایتی گسترده عمومی مواجه است. به طور خاص، سه پرونده اساسی «استفاده از پست الکترونیک شخصی برای تبادل اطلاعات محرمانه، انجام عملیات نظامی در لیبی و حمایت از ایده تهاجم نظامی به عراق توسط دولت جرج بوش»، سیاهی کارنامه او را به طور گسترده جلوی چشم ناظرین بیرونی قرار داده و همین موضوع، بخش عمده‌ای از مردم – حتی در حزب دموکرات – را در جایگاه مخالفت با او قرار داده است. نارضایتی عمومی از کلینتون به عنوان نماد ساختار حاکم بر کشور، زمینه را برای احیای جنبش‌های نظیر «اشغال وال استریت» فراهم می‌کند.

از سوی دیگر، نگاهی به سابقه فعالیت‌‎های سیاسی او نشان می‌‎دهد که دارای بینش فوق‌العاده‌ای در زمینه تصمیم‌گیری در شرایط حساس و بحرانی نیست و معمولا در این موارد اشتباه تصمیم می‌گیرد. هیلاری کلینتون دارای اندیشه سیاسی و راهبردی منسجمی نیست و همین مساله نقش مشاوران او به ویژه «تیم کِین»، معاون اول رئیس‌جمهور را در هدایت سیاست‌های کاخ سفید پررنگ می‌کند.

ضعف و عدم چالاکی کلینتون در عرصه سیاسی، او را از سلف دموکراتش متمایز می‌سازد. به عنوان مثال، باراک اوباما از ابتدای آغاز به فعالیت خود در کاخ سفید مسیر مشخصی را برای نحوه تعامل با ایران ترسیم کرد؛ ابتدا فشارهای بی‌سابقه اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی به تهران وارد کرد و سپس با دست بالا وارد مذاکره شد. چنین رویکردی در کلینتون دیده نمی‌شود و بر همین مبنا، او به سمت تقلید نه چندان ماهرانه از همین برنامه پیش می‌رود؛ یعنی ادامه پیگیری تعهدات برجام.

با این حال، باید در نظر داشت که کلینتون برخلاف اوباما و کری، در بخش افراطی حزب دموکرات قرار می‌گیرد و خاطره زخم خوردن از ایران در دوران ریاست جمهوری شوهرش را نیز همراهی می‌کند. به همین دلیل در فرآیند اجرای توافق هسته‌ای، شاهد چنگال کشیدن بر چهره ایران هم هستیم. در واقع باید اینگونه گفت که اگرچه کلینتون نمی‌تواند رهبر تعارض و تقابل با ایران به منظور به زانو در آوردن تهران باشد اما وضعیت به حالت دوران پسابرجام در دوره ریاست جمهوری اوباما نیز نیست و او از هر فرصتی برای تخریب منافع ملی ایران استفاده می‌کند.

اگر اوباما سیاست «مهار به علاوه تعامل گزینشی» را در دستور کار خود داشت، کلینتون به سمت «مهار به علاوه تعامل حداقلی» حرکت می‌کند؛ به ‌سرعت کار خود را در مورد ایران شروع می‌کند و ادامه عملیاتی‌شدن برجام را به دست گرفته و در اجرای آن و موضوعات دیگری که با ایران دارند، سخت می‌گیرد.

5-3 سناریوی جوجه عقاب‌ها گرسنه‌اند

این سناریو، انتخاب «دونالد جونیور ترامپ» به ریاست جمهوری ایالات متحده و وضعیت سیاسی آمریکا در این دوران را مدنظر قرار می‌دهد.

ترامپ با شعارهای عامه‌پسند و غیرسیاسی توانست رای مردم را به سمت خود جلب کند و راهی کاخ سفید شود. به همین دلیل، توجه به مسائل داخلی در اولویت اقدامات او قرار دارد. بازتعریف قوانین و مناسبات اقتصادی، جلوگیری از ورود مهاجرین به این کشور و سخت‌گیری در زمینه اشتغال آنان، سخن گفتن از دغدغه‌های معمولی و نه سیاست‌های راهبردی و تلاش برای احیای سبک زندگی آمریکایی، از جمله کارهایی است که او برای تامین نظر مردم و بهینه‌سازی فضای اجتماعی انجام می‌دهد.

وضعیت نامناسب اجتماعی در آمریکا و شرایط نابسامان اقتصادی که حاصل تسلط سیاست‌های نئولیبرالی بر این کشور است، مردم را به ستوه آورده و ترامپ که به عنوان فردی خارج از ساختار توانسته راهی راس هرم ساختار شود، به دنبال تخریب ساختارهاست. درگیری با کنگره بر سر قوانین مختلف، یکی از نمودهای ضدساختارگرایی ترامپ است.

معطوف شدن توجه دونالد ترامپ به مسائل داخلی، موجب می‌شود تا سیاست خارجی در اولویت پایین‌تری قرار بگیرد و همین مساله به کاهش دخالت آمریکا در مسائل جهانی می‌انجامد. اگرچه او به دنبال محدود کردن قدرت چین با توسل به همراهی با روسیه است اما اساسا راهبرد مشخص و مدونی برای پیگیری سیاست خارجی وجود ندارد. با این حال باید در نظر داشت که ناکامی ترامپ در تحقق خواسته‌های مردم این کشور در زمینه مسائل داخلی نظیر اقتصاد و شرایط زندگی، می‌تواند در سیاست خارجی سرریز شود و او برای جبران ناکامی‌های داخلی، دست به ماجراجویی‌های غیرمترقبه در فضای جهانی بزند.

در صورت وقوع شرایط اضطراری در داخل آمریکا، عدم سیاستمدار بودن ترامپ او را به سمت دستاویزهای بین‌المللی می‌کشد؛ همانطور که «جرج دبلیو بوش» اقدام به تهاجم نظامی ناگهانی به عراق کرد؛ با این تفاوت که وضعیت فعلی کشور بسیار نامناسب‌تر از دوران بوش است. خودمحوری ترامپ کار را برای سایر سیاستمداران سخت کرده و او با اتخاذ تصمیماتی که خودش آنها را مناسب می‌داند و با اتکا به سابقه مدیریت تجاری موفق خود، به دنبال کسب نظر و جلب رضایت مردم به هر قیمتی است.

غیرقابل پیش‌بینی بودن ترامپ از یکسو و عدم مشروعیت و مقبولیت بین‌المللی او از سوی دیگر، کار را برای ایجاد یک اتحاد منسجم علیه ایران بسیار سخت و تقریبا غیرممکن می‌کند. به همین دلیل او چاره‌ای جز بازگشت به سمت سیاست‌های یک‌جانبه واشنگتن علیه ایران که در دو دهه اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اتخاذ شده بود، ندارد. همین مساله اگرچه می‌تواند احتمالی برای منجر شدن به همراهی متحدین منطقه‌ای ایالات متحده با او در نظر گرفته شود اما شخصیت حقیقی ترامپ امکان وقوع چنین طرحی را از میان می‌برد.

  

افزودن دیدگاه جدید